آه، سه نيمه شعبان است كه مَه مهكش ما، آيينه ى خورشيد نشد وخسوف اجل، حجاب بين نازنين رويش وچشم عشاق شد.
آه، كه همه اين ايام غيبت، تمام سالها، بودن تو كه بوى خوش حضرت مهدى (عج) بودى مرهمش بود. ودلخوش وخرم از اين بوديم كه اگر محروم وممنوع از ديدن ياريم، خدا را هزاران وهزار شكر كه در كوى بهترين يارِ ياريم.
تو كه چه بى خبر ازبهشت ذكر به بهشت عدن عروج كردى وبى تو ونماز تو عروج من وما ناتمام، تمام شد.
ونميدانم آيا ميدانى كه تو اى خوبم، دارايى خدا وناخدا دراين عصر عسير بودى؟
ومن كه همه فقر بودم، سر اين بزم به اشارت ودعوت تو مهمان شدم وبخدا كه همه فخر شدم. اما امان كه هنوز عطشم از وصل تو سيراب نبود كه تو خود مهمان وبهترين مهمان بزم ونشئه ديكرى شدى.
بهجتم! و اى همه بهجتم!
نميگويم كه چه گويند ازاين حال زارم، تو كه ميدانى، ولى باز بدان كه باز هم ندانند يك عُشر ازآن حال زارم.
اى بهشت من!
دراين گنبد دوار كه غمكده وخانه احزان ماست، به يمن بهشت مضجع همه نورت، بهشتى زديم و وه كه چه بهشتى! وهمه عباد وعشاق تو بهشتيان اين بهشتند.
و اى تو كه از حضرت حق عيد وعيدى من بودى وهستى، دراين عيد وهر عيد باز عيدى من تو باش وتو باش..
اى پر از عرش خدا به خدا سپارمت
برچسبها: دل نوشته های آیت الله بهجت